وقتي هنر را به كالاي لوكس فرو مي‌كاهند
4/مهر/1403 0

هنرمندان جهت ادامه فعاليت‌هاي هنري و امور روزانه زندگي مانند ديگر صاحبان فنون، نيازمند درآمد بوده‌اند. ون‌گوگ نقاش پرآوازه كه آثارش امروزه در زمره گران‌ترين آثار هنري جهان قرار دارند، تنها برادرش به عنوان حامي مالي مي‌توانست تهيه لوازم نقاشي او را عهده‌دار شود. سزان كه او را پدر هنر مدرن ناميده‌اند و هنر غرب وامدار نگاه او به نقاشي بود، دوستان دوران كودكي‌اش مانند اميل زولا و بعدتر چند دوست ديگرش مانند آمبرواز ولار كه نقش واسطه‌گر هنري داشت او را حمايت مي‌كردند، در حالي كه سزان غالب آثارش را به دوستان و اطرافيان هديه مي‌داد كه برخي نيز با اكراه آن را مي‌گرفتند يا با جسارت از دريافت آن سر باز مي‌زدند. پس از سزان و مواجهه با گرايش‌ها و مكاتب هنري نو با وجود نقد‌هاي تندي كه منتقدان نسبت به روند هنري آنها داشتند، كمتر مقاومت نشان مي‌دادند و هنرمندان پيشرو نيز توانسته بودند توجه مخاطبان را به آثارشان جلب كنند. در اين دوره حاميان هنرمندان از دوستان نزديك هنرمند فراتر رفته و طبقات تحصيلكرده و روشنفكر جامعه را به جز برگزيدگان حوزه اجتماعي و تجارت شامل مي‌شدند. تا امروز كه در جهان غرب با وجود گالري‌هاي متعدد و آرت‌فيرها، خانه‌هاي حراج و گونه‌هاي مختلفي از عرضه و فروش، آثار هنري به يك تجارت عمومي در جامعه تبديل شده و از انحصار خانواده‌هاي خاص كه به صورت موروثي مجموعه‌دار بوده‌اند، خارج شده است. اين در حالي است كه نبض جريان هنر به مفهوم توليد انديشه هنوز مي‌تپد و مجموعه‌داران علاقه‌مند كم و بيش به علاقه خود مي‌پردازند.

در جامعه گذشته ايران همواره حاكمان به عنوان مجموعه‌داران و حاميان هنر در جامعه پيشرو بودند و پس از آنها طبقات بالاي جامعه و درباريان از طريق سفارش هنرمندان رسمي را مورد حمايت مالي قرار مي‌دادند. همگام با تغييرات در نظام گفتماني جامعه در مواجهه با مدرنيسم اين شرايط نيز در جامعه ايران با تغييراتي مواجه شده است. خاورميانه نيز تحت تاثير دنياي معاصر كه با سرگشتگي و تكثر گفتماني روبه‌رو است با گفتمان‌هاي سنتي و معاصر دست و پنجه نرم مي‌كند. به دنبال اتفاقات مالي در عرصه هنر خاورميانه چند دهه اخير كه با رشد اقتصاد نفتي همراه بوده است. غير از طبقه مجموعه‌داراني كه از روي عشق و علاقه به جمع‌آوري و حمايت هنرمندان مورد علاقه‌شان مي‌پرداختند چشم تجار و واسطه‌گران كالاهاي لوكس به آثار هنري با همان معيارهاي كالايي دوخته شده است. به اين معني كه آثار هنري هرچه پرطمطراق‌تر و مواد و مصالح پر زرق و برق‌تر از نظر آنان گران‌تر و درخور بازار و تجارت است. از اين رو نظم گفتماني مجموعه‌داري و توليد آثار هنري در اين جوامع نيز دچار تغييراتي شده است.

از يك سو خارج شدن طبقه روشنفكر و تحصيلكرده علاقه‌مند به مجموعه‌داري به دليل حضور پررنگ طبقه اقتصادي، ديگر معناي هنر و ذائقه اصلي هنر را نيز تغيير داده است؛ به گونه‌اي كه اين تاثير چنان بوده كه هنر را تا مرز تهي شدن و تنزل به كالايي لوكس كشانده است. همان‌طور كه گفته شد حيات هنر را نمي‌توان بدون مولفه‌هاي اقتصادي در نظر گرفت؛ اما در اين چرخه هنرمند و هنر اهميت بيشتري داشته است و هدف درآمد از فروش آثار هنري، ادامه حيات هنرمند و توليد اثر هنري براي يافتن راه‌هاي چگونه ديدن هستي تلقي مي‌شد. اما در دنياي امروز گفتمان اقتصادي و حاميان مالي چنان سايه سنگيني بر مولفه‌هاي هنر و هنرمند انداخته كه معناي هنر و هنرمند نيز تغيير كرده است. به گونه‌اي كه هدف اصلي چرخه هنر اغلب اقتصادي و اثر هنري به مثابه كالاي لوكس در نظر گرفته شده است. اصطلاحاتي كه اغلب گفتمان چرخه هنري امروز گالري‌دارها را شكل داده است نشان از اين نوع نگاه دارد.

نویسنده: حجت امانی- نقاش و دانش‌آموخته دكتراي تاريخ هنر

منبع: روزنامه اعتماد- ۴ مهر ۱۴۰۳ 

برچسب‌ها:

پیام بگذارید